سفارش تبلیغ
صبا ویژن

السلام علیک یا اباعبدالله

ارسال  شده توسط  محمد غفاری در 87/10/16 1:9 عصر

زیارت ناحیه مقدّسه

... سلام بر آن کسی که میکائیل در گهواره با او تکلّم می‌نمود،

سلام بر آن کسی که عهد و پیمانش شکسته شد،

سلام بر آن کسی که پرده حُرمَتش دریده شد،

سلام بر آن کسی که خونش به ظلم ریخته شد،

سلام بر آنکه با خونِ زخم‌هایش شست و شو داده شد،

سلام بر آن که از جام‌های نیزه‌ها جرعه نوشید،

سلام بر آن مظلومی که خونش مباح گردید،

سلام بر آنکه در ملأ عام سرش بریده شد،

سلام بر آنکه اهل قریه‌ها دفنش نمودند،

سلام بر آنکه شاهرَگش بریده شد،

سلام بر آنکه مدافعِ بی یاور،

سلام بر آن محاسنِ بخون خضاب شده،

سلام بر آن گونه‌ی خاک آلوده،

سلام بر آن بدنِ برهنه،

سلام بر آن دندانِ چوب خورده،

سلام بر آن سرِ بالای نیزه رفته،

سلام بر آن بدن های برهنه و عریانی که در بیابان ها ،گرگ های تجاوزگر به آن دندان می آلودند،و درندگان خونخوار بر گرد آن میگشتند.

سلام بر تو ای مولای من و بر فرشتگانی که بر گِردِ بارگاه تو پَر می‌کِشند،

و اطرافِ تُربتت اجتماع کرده‌اند، و در آستانِ تو طواف می‌کنند،وبرای زیارت تو میایند. 

 

محتشم برایم شعر بخوان که سخت دلگیرم....برایم شعر بخوان که هر وقت محرم میشود اشعار تو آرامم میکند...بخوان برایم:

 

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو

کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب

کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

 

یا علی مدد...


زمستان!

ارسال  شده توسط  محمد غفاری در 87/10/1 2:16 صبح

سلام

بالاخره پاییز هم تموم شد و از امروز رسما باید به آغاز فصل سرد ایمان بیاوریم.

زمستون تنها فصلیه که با جشن گرفتن شب یلدا شروع میشه و با جشن نوروز تموم میشه تا تو این فصل که معمولا مردم بیشتر با خانواده اند، زندگی شادتری داشته باشند...

شروع زمستون بهونه ای شد تا یه دستی به سر و روی یه غزل قدیمی بکشم و با یه تغییراتی ، دوباره اونرو بنویسم . امروز میخوام این شعرو بزارم تو این پست تا شما هم بخونید و با لطفتون نقدش کنید :  

 

همیشه سرد و بی جانم ، زمستان !

تگرگم ، باد و بارانم ، زمستان !

 

شبیه جاده های مه گرفته

اسیر برف و بورانم ، زمستان !

 

رسیده بهمن و یک بار دیگر

به زیر برف پنهانم ، زمستان !

 

و هر شب زیر سقف قرمز تو

برایت شعر میخوانم:

« زمستانم همان لولی وش مغموم و شیدا ، همان سر در گریبانم ، زمستان ! »

 

همیشه در میان خواب دیدم

که یک کاج چراغانم ، زمستان !

 

نوشته روی شیشه آه سردم

زمستانم ، زمستانم ، زمستان ...

 

 یا علی مدد...