سلام آقاي غفاري من از آشنايان لواالزينبم يه غزل سرودم اما وزن و عروض در آن رعايت نشده چون بلد نيستم مي خواستم كمكم كنيد يكم دستكاريش كنيد تا روان تر بشه. كوله بار حاجت دوباره يارم شده است/ آن گه كه خورشيد خراسان مجسّم شده است/ معرفت درّ گرانيست مرا نيست امّا/ بيمار هنوز دلم كه توشه راهم شده است/ صد توبه شكستم شكست عهدم/ يا ضامن آهو حرم پناهم شده است/ در خلوتم قضاوت مي كنم دل را/ انگار زنجير گناه و توبه در هم شده است/ سو سو زند اميد در دل آلوده ام/ كور تر به پنجره فولاد گره شده است/ طلب نكرده مرادست آب لكن/ آب سقّاخانه ات مرادم شده است/ گمان مي كنم درست پنداشته ام/ جوابي كه سال هاست مبهم شده است/ منبع شماييد و خورشيد مقلّد است/ از نور شماست بر زمين خم شده است/ ستاره اي كه ندارد كسوف و غروبي/ نوري كه مهرش چراغ دلم شده است.