سلام داداش!
زبان و فضا غزله و فقط از نظر تعداد ابيات به قصيده ميزنه
در پناه بهار
سلام
با پست - سوغات سفر - به روزم.
منتظر مهرباني هاي شما...
موفق باشيد.
علي...
درود بر محمد غفاري عزيز ...
بايک غزل به روزم ومنتظر نقد ونظرات ارزشمند شما
" شما مخاطب اختصاصي اين وبلاگ هستيد "
خيلي زيبا بود ... واقعا کيف کردم .... راستي نايب الزياره ات بودم در مشهد و در نيمه ي شعبان
از بد تقدير از ترکيب جبر و اختيارجبر مانده ، جبر مانده اختيار افتاده است
برکتي در کار دنيا نيست وقتي که پدرکنج خانه ، دست خالي ، شرمسار ، افتاده است
زندگي بي تو فقط درگيري دار و ندارزندگي بي تو فقط در گير و دار افتاده است
سلام بر محمد عزيزم
چطوري تو؟
عالي بود
زيبا بود جناب غفاري ...
×باز هم در فکر شوم سنگسار افتاده است
آينه چنديست حيران در غبار افتاده است
در هر آن موجي که مي آيد تقلاي کسي
روي ساحل ماهي از دريا کنار افتاده است
آمدي و باتو دور از سنگسار افتاده است
آينه از چهره اش گرد و غبار افتاده است
آمدي و فاصله در فصل ها مجذوب شد
پيش تو تقويم در سير بهار افتاده است
کار خوبي بود
خواندم ولذت بردم
شعر اين پستو بيشتر ازشعر پست قبل دوس داشتم