• وبلاگ : گندمك
  • يادداشت : و تو آن اتفاق گمنامي...
  • نظرات : 4 خصوصي ، 18 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + نسرين 
    جالب بود


    سلام دوست گرامي مثل هميشه از خوندن شعرت لذت بردم

    با دو ترانه منتظر حضو رگرمت هستم

    سلام آقا محمد

    من شاعر نيستم ولي شاعران را دوست دارم

    باور نداري از سيد حميد بپرس

    ازخوندن شعراتون بسي لذت بردم

    نقد غزل دوم از مجموعه «قبله مايل به تو» سروده آقاي برقعي.

    چه احساس پاکي


    سلام.با غزلي به روزم

    منتظر نقد ونظراتتون هستم

    + مهرداد قصري فر 


    دو جوان شهيد آوردند
    بغض مادر شکست در خيمه
    تا که شرمنده‌اش نباشد عشق
    نه! نيامد نشست در خيمه

    دمت گرم


    سلام
    با غزلي بروزم
    ...بفرماييد نقد...
    + پيمان طالبي 
    بس که طولاني شده قيلوله شمشيرها
    در غلاف خود گمان کرديم خنجر مرده است

    سلام

    کوچه با يک غزل جديد به روز شد
    سلام. جاي شما خالي ديروز گلزار شهداي بهشت زهرا بوديم. دفعه اولم بود مي رفتم. يه تکه از بهشته. جالبه که يه نفر قبر تمام شهداي گمنام رو شسته بود و روي همشون گندم ريخته بود. خيلي حس غريبي داشت.

    قبرها را يکي يکي مي شست ....

    سلام

    بايک غزل رضوي به روزم


    چيپس سرکه اي خورده بودم که خون بالا آوردم

    و در روشنايي سکوت ضرب شدم به تاريکي شب سالهاست که مرده بودم

    و کسي نميدانست جز پرنده اي که بر شانه ي چپم مينشست و از چشمانم ستاره مينوشيد و به ياد چشمانت به مهتاب خيره ميشد

    هي راستي بايد امشب شادي کرد

    غروب بچه زاييده

    ابرها خون آلودند

    و من خونالودتر
    + حسن 
    بسيار زيبا
    طبعتان مستدام باد
    + حسيني دستجردي 
    سلام! دست مريزاد شاعر!
    آفرين
       1   2      >