سلام دوست گرامي مثل هميشه از خوندن شعرت لذت بردم
با دو ترانه منتظر حضو رگرمت هستم
سلام آقا محمد
من شاعر نيستم ولي شاعران را دوست دارم
باور نداري از سيد حميد بپرس
ازخوندن شعراتون بسي لذت بردم
سلام.با غزلي به روزم
منتظر نقد ونظراتتون هستم
دو جوان شهيد آوردندبغض مادر شکست در خيمهتا که شرمندهاش نباشد عشقنه! نيامد نشست در خيمه
دمت گرم
سلام
بايک غزل رضوي به روزم
چيپس سرکه اي خورده بودم که خون بالا آوردم
و در روشنايي سکوت ضرب شدم به تاريکي شب سالهاست که مرده بودم
و کسي نميدانست جز پرنده اي که بر شانه ي چپم مينشست و از چشمانم ستاره مينوشيد و به ياد چشمانت به مهتاب خيره ميشد
هي راستي بايد امشب شادي کرد
غروب بچه زاييده
ابرها خون آلودند