دوباره سلام

اولا: قرار بود دو سه روزه بیام که متاسفانه به دلایلی نشد که بشه!به بزرگیه خودتون ببخشید.

دوما: قول یه غزل جدید داده بودم که توی همین پست میذارم.

سوما: چشم منو دور دیدید جشن تولد گرفتید!!!

چهرما: انشاالله  چهارشنبه به همراه بعضی از دوستان نایب الزیاره همه شما پیش سلطان علی بن موسی الرضا (علیه السلام)هستیم.

 

 

 

 لحظه ای که عشق در چشم تو ظاهر میشود

عقل من مثل پرستویی مهاجر میشود

 

چشم من بار سفر میبندد از راه نگاه

همسفر با جاده های بی مسافر میشود

 

ناگهان احساس در آغوش میگیرد مرا

با نفس هایش دلم انگار شاعر میشود

 

بعد از آن شعری که میگویم برای چشمهات

بیت بیتش بهترین شعر معاصر میشود

***

باز از چشمان خیسم چشم پوشی کرده ای

هیچ میدانی دلم آشفته خاطر میشود؟

 

یا علی مدد...