سلامی به گرمای این روزهای تابستونی
این روزها آسمون هم مثل دلای ما چراغون شده. هر روز یه جشن تولد جدید میگیرن که تو همه این جشن ها دلای سیاه
شده رو سفید میکنند. مثل امروز که تولد قمر بنی هاشم هستش.این روز رو به همه مخصوصا اونایی که از پاره های
بدنشون به خاطر وطنشون گذشتن تبریک میگم.
چند وقتی بود که میخواستم شعری سپید بگم اما چون بلد نبودم بی خیالش شده بودم اما چند روز پیش نشستم یه چیزایی
رو نوشتم که می خوام بنویسم شما هم بخونید. شعر امروز رو به جانبازان کشورم ایران تقدیم میکنم و امیدوارم اشتباهات
این شعرو به حساب بلد نبودن من بگذارید.
پوتین
هر دو با هم
به دنیا آمدند
با هم
راه رفتن یاد گرفتند
با هم
بازی میکردند
وگاهی همدیگر را خاکی می کردند
اما وقتی آن دو مرا به جنگ سیاه و سفید بردند
یکی از آنها را در میدان مین جا گذاشتم
و دیگری را روی طاقچه
تنها
خواباندم
تا نشان دهنده پای داری من باشند ....
یا علی مدد ....