سلام

 

دوست عزیزم میثم فروتن چند روز پیش یه تیکه از شعر آقای گروس عبدالملکیان رو برام میخوند که :

 

میرزیم

ریز

    ریز

چون برف که هیچکس ندانست

تکه های خود کشی ابر است......

اما حتی خودش نمیدونست فرداش قراره .............

 

میثم جان  از خدا میخوام که اون صحنه رو از توی ذهنت پاک کنه.

 

 

...من هم چند وقت پیش یه شعر درباره همین مسایل نوشته بودم که میخوام توی این پست بذارمش.(البته اگه خوندین جای صادق هدایت رو هم خالی کنید) برای دوست میثم عزیز هم طلب مغفرت دارم.

 

...ومن افسرده تر از رنگ زردم

 

همیشه غرق در دریای دردم

 

اگر چه داغ داغم همچو آتش

 

ولی چون زمهریری سرد سردم

 

به ظاهر ثروتم عشق است اما

 

فقیرم، تیره بختم، دوره گردم

 

ندارم در دلم آرامشی چون

 

تمام لحظه ها را در نبردم

 

و باید کوله بارم را ببندم

 

 

که می آید صدای مرگ هر دم

 

 

شبیه بوف کوری مسخ گشته

 

به غیر از خود کشی کاری نکردم...

 

یا علی مدد....